کاهش وزن و ترک اعتیاد

روانشناسی تصویر شخصی – سایکوسایبرنتیکس ۲

آیا تکنیک ذهنی جادویی برای کاهش وزن، ترک اعتیاد یا کسب موفقیت وجود دارد؟

در اپیسود قبلی مطرح کردیم که اراده و تلاش راه های نامناسبی برای ایجاد تغییرات در زندگی هستند. به همین خاطر تلاش های ارادی، برای ایجاد تغییراتی مثل کاهش وزن، ترک سیگار و ترک اعتیاد، یا حتی بهبود نمرات یک درس خاص، در بیشتر موارد یا شکست می خورند و یا نتایج موقتی دارند.

در این اپیسود نحوه استفاده از تکنیک موثری رو بررسی می کنیم که دکتر مکسول مالتز در کتاب موفق و مشهور سایکوسایبرنتیکس مطرح کرده، تا با استفاده از اون بتوانیم ذهن و جسم خودمون را دوباره برنامه ریزی کنیم و تغییرات موندگاری در زندگی خودمون به وجود بیاوریم.

توضیح مهم: اطلاعات ارائه شده در این برنامه معادل یا جایگزین توصیه های تخصصی پزشکی نیستند. قبل از اینکه هر تصمیم مهمی در مورد سلامتی و تغییر عادتهای مهم مثل عادات غذایی یا برنامه دارویی بگیرید، حتما با یک پزشک یا متخصص در این مورد صحبت کنید.

 

شنیدن

 

یوتیوب

 

دانلود مستقیم قسمت دوم روانشناسی تصویر شخصی

 

متن اپیسود ۱۹ پادکست آرامش – روانشناسی تصویر شخصی – سایکوسایبرنتیکس – بخش دو

آغاز

سلام عزیزان، وقتتون به خیر

من آرش فیروزبخش هستم و صدای من رو در اپیسود نوزدهم پادکست آرامش می شنوید، که اولین برنامه ما در سال ۱۴۰۰ شمسی هم هست.

رسیدن سال نو رو بهتون تبریک می گم. امیدوارم این سال جدید برای همه ما سال بهتری باشه.

امروز می خواهیم صحبتمون رو در مورد مبحث جذاب روانشناسی تصویر شخصی و سایکوسایبرنتیکس ادامه بدیم، و ببینیم که راه حل عملی اجرای این تکنیک چطوریه.

اگر هنوز موفق به شنیدن بخش اول ، یعنی اپیسود هجدهم نشدید، پیشنهاد می کنم که حتما این کارو انجام بدید.

 

معنی کلمه سایکوسایبرنتیکس

امروز اول می خوام در مورد معنی سایکو سایبرنتیکس یه توضیح کوچیک بدم، چون یکم اسم عجیب غریبیه و خیلیا فکر می کنن به کامپیوتر و امنیت اطلاعات مربوطه.

تو زبون انگلیسی کلمه سایکی، psyche، به معنی روان یا ذهن آدمه و cybernetics علم مطالعه فرآیندهای خودکاره، چه در ماشین ها و چه در آدمیزاد. ترکیب این دو کلمه با هم، یعنی psycho-cybernetics، به معنی علم مطالعه فرآیندهای خودکار در ذهن انسانه.

 

خلاصه اپیسود قبلی

توی برنامه قبل در این مورد صحبت کردیم که دکتر مکسول مالتز، یک جراح پلاستیک و نویسنده کتاب سایکوسایبرنتیکس متوجه شده بود که همه ما آدمها یک تصویر و تصور شخصی از خودمون داریم، که بیشتر مواقع ناخودآگاهه، ولی ما با تمام وجود سعی می کنیم که بهش وفادار باقی بمونیم.

در این مورد گفتیم که هر تلاشی برای تغییر فرد، بدون تغییر تصویری که از خودش توی ذهن داره، یک سری مکانیزم های دفاعی رو فعال می کنه.

اما حالا که می دونیم ما یه بلوپرینت ذهنی داریم، و یه خلبان خودکار هم داریم که تمام تلاشش رو می کنه که ما به این استاندارد درونی وفادار بمونیم، راه حل ایجاد تغییر چیه؟

 

خلبان خودکار چطور کار می کند؟

برای اینکه به راه حل برسیم بد نیست یه توضیح غیر دقیق در مورد نحوه کارکرد خلبان خودکار بدیم.

با وجودی که هواپیما یک ماشین خیلی پیچیده و منظمه، ولی خودش قدرت تشخیص و تصمیم گیری نداره.

ما میایم یه سری کامپیوتر داخل هواپیما قرار می دیم، که وظیفه هدایت خودکار هواپیما رو به عهده بگیرن، یعنی همون بخش خلبان خودکار.

ولی حتی این کامپیوتر ها هم خودشون قدرت زیادی ندارن، چون فقط هواپیما رو تبدیل می کنن به یک ربات بزرگ که از دستورات پیروی میکنه.

قدرت اصلی، در واقع توی نرم افزاریه که ما به شکل برنامه پرواز به خورد این سیستم می دیم.

توی هواپیماهای یکمی قدیمی تر، این برنامه روی یه سی دی بود، که خلبان قبل از پرواز این دیسک رو توی پلیر مخصوصش قرار می داد، تا هواپیما مسیر پرواز رو از روی اون بخونه.

اما حالا تصویر کنید مقصد این پرواز فرضیمون قراره کیش باشه، ولی خلبان اشتباهی برنامه پرواز اصفهان رو استفاده می کنه.

اتفاقی که میفته اینه که هواپیما بعد از بلند شدن از باند فرودگاه و روشن شدن سیستم هدایت خودکار، مسیر اصفهان رو در پیش میگیره، با اینکه هدف کیش بوده.

بازم فرض کنید، یه مشکل فنی پیش میاد و خلبان نمیتونه اون هدایت خودکار رو هیچ جوری خاموش کنه.

اگر اینطوری بشه، هرچقدر هم که خلبان برای تغییر جهت هواپیما تلاش کنه و بجنگه، و سعی کنه برسونتش به کیش، ولی هواپیما راه اصفهان رو در پیش میگیره و نهایتا هم در اصفهان فرود میاد.

یعنی کامپیوترهای هدایت پرواز، خیلی بی رحمانه از برنامه ای که براشون لود شده تبعیت می کنن و اهمیتی به خواسته های آگاهانه خلبان هم نمی دن.

 

مقایسه هواپیما و انسان

حالا بیاید این مثالی که زدیم رو برگردونیم به ورژن انسانیش.

در مورد هواپیما ما چهار تا قسمت اصلی داشتیم:

خود هواپیما،

هدایت خودکار یا همون کامپیوترهای هدایت پرواز،

یک خلبان واقعی، یعنی یک انسان،

و نهایتا نرم افزار برنامه پرواز.

 

بدن شما هم با همه سیستم ها و قسمت های مختلفش، یه ماشین پیچیدست، دقیقا مثل هواپیما.

یک بخش هایی از سیستم مغزی و ذهنی ما، نقش همون هدایت خودکار رو بر عهده دارن.

ما یک نسخه مشابه خلبان انسانی رو هم داریم، همون ذهن آگاه ما، که قدرت تشخیص و تصمیم گیری داره.

و نهایتا اون چیزی که از دید ما پنهانه، ولی قدرت اصلی رو در اختیار داره، همون سی دی برنامه پروازه. همون نرم افزاری که توی ذهن ناخودآگاه ما ثبت شده، و مسیر حرکتمون رو مشخص میکنه.

حالا اگر این برنامه طوری طراحی شده باشه که استانداردش مثلا ضعیف بودن در درس ریاضی یا داشتن اضافه وزن باشه، دقیقا مثل همون مثالی که در مورد هواپیما زدیم، هرچقدرم که شما از طریق بخش آگاه مغزتون تلاش کنید با هدایت خودکار بجنگید، موفقیت کم یا موقتی نصیبتون میشه.

 

تنها راهی که میمونه، چه در هواپیما و چه در مورد خود ما آدما، اینه که اون نرم افزار رو عوض کنیم. اون سی دی برنامه پرواز رو پیدا کنیم، و با یه سی دی دلخواهمون جایگزینش کنیم. اونطوری خلبان خودکار هم کاملا مطیع ما میشه و به صورت اتوماتیک ما رو به اون مقصدی که واقعا دلمون می خواد میرسونه.

 

راه حل ایجاد تغییر ماندگار در شخصیت

دکتر مالتز متوجه شد که تنها راه ایجاد تغییرات موندگار در شخصیت یا زندگی فرد، اینه که بیایم تصویر شخصی یا به قولی اون نرم افزار هدایت پرواز فرد رو بازنویسی کنیم، و بهترین و موثرترین راه این کار استفاده از تصویر سازی ذهنیه.

تصویر سازی ذهنی یه چیزی که تقریبا همه ما آدما داریم به صورت دائمی ازش استفاده می کنیم.

هروقت یه خاطره ای رو یادمون میاد یا به یک موضوع فرضی فکر می کنیم که حتی اصلا اتفاق نیفتاده، احتمالا داریم تصاویر مربوط بهش رو توی ذهنتون می بینیم.

البته شاید دیدن همیشه کلمه درستی نباشه، یعنی مثلا افرادی که از بدو تولد نابینا بودن، تصویر سازی ذهنی متفاوتی دارن که تجربه های لمسی و صوتی قوی تری داره.

اما اگر بخوابیم یک مثال بصری بزنیم، مثلا همین الان می تونید تصور کنید از توی یخچال خونتون یه لیمو ترش کوچیک رو برداشتید، گذاشتیدش روی تخته برش و دارید با چاقو از وسط نصفش می کنید. تصور کنید چون لیموی خیلی آب داریه، همین طور که دارید می بریدش آب لیمو داره روی تخته برش رو می پوشونه.

فکر کنم همین الان غده های بذاقی خیلیا فعالیتشون بیشتر شده باشه، ولی اگر اینطور نیست میتونید به تصویر سازی ذهنیتون ادامه بدید و لیمو رو بردارید ببرید به طرف زبونتون.

دلیل اینکه این تصویر سازی ذهنی خاص رو انتخاب کردم این بود که بهتون نشون بدم تصورات ما چقدر قدرتمندن، و چطور میتونن حتی روی بدنمون هم تاثیر بذارن. یعنی غده های بذاقی ما فقط تحت تاثیر یک فکر، فعالیتشون تغییر می کنه.

اگه به مبحث تاثیرات ذهن روی سلامتی علاقه دارید، پیشنهاد می کنم اپیسودهای ۱۱ و ۱۲ رو بشنوید.

 

چرا تصویرسازی ذهنی قدرتمند است؟

برگردیم به موضوع خودمون، سوال اینه که این تصویر سازی ذهنی، اولا چرا قدرتمند و موثره؟ و دوما چطور میتونه در ایجاد تغییرات واقعی در زندگی بهمون کنه؟

دلیل موثر بودن تصویرسازی ذهنی اینه که مغز شما تفاوت بین یک تجربه واقعی و یک تجربه خیالی رو نمیفهمه.

یک بخشایی از مغز ما، بخشهایی که تو روند تکاملی جدید تر هستن، میتونن تصورات و خیالات رو به شکل کاملا روشن به یاد بیارن و یا حتی از پایه اونا رو ایجاد کنن. ولی بخش های قدیمی تر مغز ما نمیتونن تفاوت این دوتا رو بفهمن، و فکر میکنن که این خیالات هم کاملا واقعین.

 

تحقیق دانشگاه شیکاگو در مورد رابطه ذهن و بسکتبال

یه تحقیق خیلی جالبی توی دانشگاه شیکاگو انجام دادن، در مورد رابطه تصویر سازی ذهنی و پرتاب آزاد بسکتبال.

یه تعدادی از افراد رو انتخاب کردن و تقسیمشون کردن به سه گروه.

به گروه اول گفتن که شما به مدت ۳۰ روز، هر روز میاید تو زمین بسکتبال و پرتاب آزاد تمرین می کنید.

به گروه دوم گفتن که شما به مدت ۳۰ روز، نه میاید تو زمین بسکتبال، نه دست به توپ می زنید، ولی فقط توی ذهنتون پرتاب به سمت سبد رو تمرین می کنید. ضمنا توی ذهنتون این رو ببینید که مثلا بعضی وقتا پرتابتون خطا میره، و بعد تغییرات لازم رو انجام بدید تا اون توپ خیالی فقط وارد سبد بشه.

به گروه سوم هم گفتن که شما فقط برید به زندگیتون برسید، نه بسکتبال تمرین می کنید و نه حتی بهش فکر می کنید.

بعد از ۳۰ روز اومدن این سه تا گروه رو در واقعیت آزمایش کردن.

متوجه شدن گروه اول، یعنی کسایی که هر روز اومده بودن باشگاه، ۲۴ درصد پیشرفت داشتن. قابلیت پرتاب آزادشون ۲۴ درصد بهتر شده بود.

گروه سوم که اصلا هیچ تمرین خاصی نداشتن، خب مسلما هیچ پیشرفتی هم براشون اتفاق نیفتاده بود.

اما موضوع خیلی جالب، گروه دوم بودن، کسایی که فقط به صورت ذهنی پرتاب بسکتبال رو تمرین کرده بودن. اونا ۲۳ درصد، یعنی کاملا نزدیک به گروه اول، پیشرفت داشتن.

یعنی تصویرسازی و تخیل ذهنی، تونسته بود یک پیشرفت واقعی و ملموس فیزیکی توی افراد به وجود بیاره.

 

تکنیک تصویر سازی ذهنی

حالا که از قدرت باورنکردنی تصویرسازی ذهنی در ایجاد تغییرات گفتیم، بریم در مورد نحوه انجامش صحبت کنیم.

این تکنیک خیلی سادس. دکتر مالتز میگه اگر شما می دونید که چطور چیزی رو به خاطر بیارید، یا مثلا نگران بشید، یا بند کفشتون رو ببندید، می تونید از سایکوسایبرنتیکس هم به شکل موفق استفاده کنید.

 

برای انجام این تکنیک اول توی یک وضعیت راحت جسمی و ترجیحا در جایی که کسی تا چند دقیقه مزاحممون نشه قرار میگیریم و شروع می کنیم به مرور خاطرات یکی از موفقیت هایی که در گذشته داشتیم.

حتما نباید یه موفقیت بزرگ باشه، مثلا میتونه خاطره اولین باری باشه که یاد گرفتید چطور دوچرخه سواری کنید، یا یک امتحانی رو با نمره خوب قبول شده بودید، یا حتی اولین باری که یاد گرفتید بند کفشتون رو درست ببندید. یعنی هیچ تفاوتی نداره که چه نوع موفقیتی بوده.

اگر یاد هیچ موفقیتی نمیفتید، یا فکر می کنید که هیچ موفقیتی توی زندگیتون نداشتید، معنیش اینه که ذهنتون می خواد شما رو فریب بده که به خودتون و زندگیتون خیلی بدبینانه نگاه کنید.

اگر اینطوریه سعی کنید فقط یاد یه خاطره خوب بیفتید، هرچیزی که باشه. شاید یه مسافرتی رفتید که بهتون خیلی خوش گذشته یا با دوستاتون یه دور همی خیلی خوب و مثبت داشتید.

وقتی این خاطره رو یادمون اومد، تو مرحله اول سعی می کنیم دوباره اون خاطره رو زندگی کنیم.

یعنی همونطوری که یه جایی ریلکس نشستیم و چشمامونو بستیم، تا می تونیم جزئیات بیشتری رو ازش به یاد بیاریم. رنگها، بوها، صداهای محیط، آدمایی که اونجا بودن. اینکه خودمون چه لباسی پوشیده بودیم یا چه حس خوب و مثبتی داشتیم.

یعنی خودمون رو غرق احساسات و جزئیات اون خاطره خوب یا موفقیت گذشته می کنیم.

در همین حین که توی این احساسات خوب و مثبت هستیم، تصویرسازی ذهنیمون رو بسط می دیم به اون آینده ای که دوست داریم اتفاق بیفته.

مثلا خودمون رو می بینیم که به وزن و اندام دلخواهمون رسیدیم ، یا بیماری هامون درمان شده و ما کاملا سالم و شاداب و پر انرژی هستیم، یا بعد از رهایی از هر نوع اعتیادی، قدرت جسمی و ذهنیمون خیلی بیشتر شده و برونگرا تر و اجتماعی تر و موفق تر شدیم.

مهم اینه که این شرایط رو یه جوری تصور کنیم که انگار همین الان داریم زندگیش می کنیم و همین الان همه احساست مثبت مرتبط بهشو لمس می کنیم.

اینجا هم مطلقا هیچ محدودیتی نداریم و می تونیم هر نوع آینده مثبتی رو که دوست داریم، در هر زمینه ای که باشه تصور کنیم.

چون وقتی یه چیزی رو توی ذهنتون روشن و واضح ببینید، و در واقع مزه اون اتفاق یا موفقیت آینده رو به ذهنتون بچشونید، و اینطوری ذهنتون شروع می کنه به عوض کردن برنامه هدایت خودکار به سمت اون هدف جدید.

چون همونطور که گفتیم مغز شما نمی تونه تفاوت بین یک اتفاق واقعی یا خیالی رو تشخیص بده، و وقتی که خودتون رو توی یک شرایط ایده آل تصور می کنید، دقیقا مثل همون گروهی که بسکتبال رو فقط توی ذهنشون تمرین کرده بودن، تغییرات واقعا اتفاق میفته.

 

نکات مهم در مورد این تکنیک

اینجا باید پنج تا نکته مهم رو یادآوری کنم.

نکته اول: ممکنه شما به این تکنیک بدبین باشید. این اصلا اشکالی نداره، ولی به هر صورت این تمرین رو به مدت حداقل ۲۱ روز، و در حالت بهینه به مدت ۹۰ روز انجام بدید.

این ۲۱ روز همون مدت زمانیه که دکتر مالتز متوجه شده بود برای بیماراش لازمه تا شخصیتشون تغییر کنه.

ممکنه به یک نفر که قبلا هیچوقت تو زندگیش فر مایکرویو ندیده، بگن که این فر میتونه بدون آتیش و حرارت غذاتو گرم کنه.

ممکنه این آدم نسبت به این موضوع بدبین باشه، و نحوه کار مایکروفر رو ندونه، ولی در هر صورت اون دستگاه کار میکنه، چه شما بهش باور داشته باشید و چه نداشته باشید.

این تکنیک هم اگر درست انجام بشه در هر صورت می ده. برای همین حتی اگر بهش بدبین هستید، به چشم همون باشگاه رفتن و ورزش کردن بهش نگاه کنید که بعد از یک مدت نتیجه میده.

 

نکته دوم: سعی کنید هر بار فقط روی یک هدف تمرکز کنید. یعنی همزمان همه خواسته ها و آرزوهاتون رو در تصویرسازی ذهنیتون نگنجونید.

به مرور که ذهنتون تعلیم دیده تر شد و قدرت تصویرسازی ذهنیتون بیشتر شد، می تونید تعداد خواسته های موجود در هر جلسه تصویرسازی رو بیشتر کنید. ولی اگر تازه کار هستید، فقط و فقط روی یک هدف تمرکز کنید و سعی کنید فقط جنبه های مختلف اون یک هدف رو ببینید.

 

نکته سوم، زمان انجام این تمرینه.

بهترین و موثر ترین زمان برای تصویرسازی ذهنی، بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب، یا دقیقا قبل از به خواب رفتنه. چون اون موقع ذهن خودآگاهتون فعالیت کمتری داره و مغزتون در وضعیت امواج آلفاست، که هم تصویرسازی ذهنی رو راحت تر می کنه و هم نتیجه بخش تر.

ولی اگر به هر دلیل این زمان ها براتون مناسب نیست اصلا اشکالی نداره ، می تونید در هر زمانی از روز این تمرین رو انجام بدید. بهتره قبلش توی یه وضعیت آروومی قرار بگیرید، و اگر می تونید مثلا یه موزیک آرامش بخش گوش کنید، بدنتون رو ریلکس کنید، چند تا نفس عمیق بکشید و مهم تر اینکه یه جایی باشید که بدونید کسی تا چند دقیقا مزاحمتون نمیشه.

اما بازم اگر این موقعیت هارو هم نمی تونید ایجاد کنید، به هر حال سعی کنید از هر فرصت و موقعیتی که براتون پیش میاد استفاده کنید و تصویرسازی ذهنی رو انجام بدید، یعنی خودتون رو به یک شرایط خاص محدود نکنید و دست خودتون رو برای انجام تمرین باز بذارید.

 

نکته چهارم، مدت زمان انجام تمرینه.

البته منظورم مدت هر جلسه تصویرسازی ذهنی نیست، اون کاملا در اختیار خودتونه و به وقت آزادتون و ضمنا جزئیاتی که دوست دارید تصور کنید بستگی داره.

وقتی شما یک شخصیت یا یک برنامه ذهنی رو سالها زندگی کرده باشید، اون یک بخش مهم و بزرگی از وجود شما شده. تغییر این شخصیت فقط از طریق تکرار و تمرین یک شخصیت جدید امکان پذیره.

برای همین میگیم که باید به مدت حداقل ۲۱ روز و در حالت بهینه به مدت ۹۰ روز این تمرین رو انجام بدید. این تکرار های دائمی، برنامه قدیمی و ناکارآمد ذهنی شما رو با یک برنامه جدید و کارآمد بازنویسی می کنن.

.

نکته پنجم که خیلی هم مهمه: اینکه تصویرسازی ذهنی، باید به همراه شیوه های عملی استفاده بشه.

یعنی اگر شما فقط ۳ ماه روی مبل بشینید و تصویرسازی ذهنی انجام بدید، بدون اینکه زندگیتون رو با اون شخصیت جدیدی که داره شکل میگیره مچ کنید، این بی فایدس.

ولی مزیت تصویرسازی ذهنی اینه که خودش شما رو به سمت انجام کارهای عملی هدایت می کنه. مثلا ممکنه ایده های جدیدی به ذهنتون برسه، یا مثلا یه دفعه هوس کنید که پاشید برید ۱ ساعت پیاده روی کنید، یا هوس کنید که یه مدت غذاهای سالم تر بخورید. یا مثلا میلتون به یک سری از عادتها یا غذاهای قدیمی کم بشه.

مهم اینه که اینطور وقتا این نشونه هارو جدی بگیرید و باهاشون همگام بشید. اینا تلاش های بخش ناخودآگاه ذهن شما، برای سیگنال دادن بهتونه، که چه کارایی رو باید انجام بدید و از چه کارهایی باید پرهیز کنید.

هرچقدر هم که روزهای بیشتری میگذره که شما تمرین تصویرسازی ذهنی رو انجام می دید، این سیگنال های ذهنی بیشتر میشن، که باید نسبت بهشون شنونده و پذیرنده باشید، و از تغییراتی که دارن به شکل الهامات به ذهنتون میرسونن، استقبال کنید.

 

سناریو های احتمالی استفاده از تکنیک سایکوسایبرنتیکس

می تونیم دو سه تا سناریوی احتمالی برای استفاده از این تکنیک رو هم با هم مرور کنیم.

 

کاهش وزن

یکیش میتونه استفاده از سایکوسایبرنتیکس برای کاهش وزن باشه.

وقتی شما توی ذهنتون خودتون رو با اندام و وزن ایده آل می بینید و احساس سلامتی و انرژی مرتبط به اون شرایط جسمی رو لمس می کنید، و وقتی که این کار هر روز تکرار میشه، کم کم ذهن شما برنامه خلبان خودکارتون رو به اون سمت تغییر میده.

اینطوری عادتها و سبک زندگیتون خود به خود در مسیر کاهش وزن قرار میگیرن، مثلا بعد از یک مدت که تمرین رو انجام می دید ممکنه متوجه بشید که اشتهاتون داره خود به خود کم میشه، یا میلتون به بعضی غذاها کمتر شده، یا اصلا با وجود اینکه غذاتون تغییر محسوسی نداشته، ولی وزنتون داره تغییر میکنه چون متابولیسم بدنتون تحت تاثیر ذهن واقعا تغییر کرده.

مهم اینه که روی چگونگی و چرایی این تکنیک زیاد تمرکز نکنید، فقط اون هدف نهایی رو در ذهنتون ببینید و احساساتتون رو در اون شرایط خیالی تجربه و لمس کنید.

البته توی نکات مهم هم اشاره کردیم که نباید از تغییرات عملی که ذهن ناخودآگاه به شکل سیگنال های الهام بخش بهتون پیشنهاد میکنه غافل بشید.

 

ترک سیگار و ترک اعتیاد

سناریوی بعدی میتونه استفاده از این تکنیک برای ترک سیگار یا ترک اعتیاد باشه.

وقتی که شما اون شخصیت ایده آل رو توی ذهنتون می سازید و یک سبک زندگی سالم، انرژی، سلامتی و انگیزه رو از طریق اون شخصیت توی ذهنتون تجربه می کنید، کم کم خودتون تبدیل به اون آدم می شید. یعنی برنامه پروازتون تغییر میکنه و خلبان خودکار ذهن و جسمتون، شما رو در مسیر تغییر قرار می ده.

اینطوری بعد از یک مدت که تمرین رو انجام می دید، به صورت باطنی شما تبدیل می شید به یک فرد غیر سیگاری، یا فردی که از اعتیادش رهایی پیدا کرده، و وقتی که این اتفاق میفته تمایل شما به انجام عادت های قبلی به مرور کمتر میشه و در نهایت از بین میره.

جلسه پیش گفتیم که وقتی کسی میگه من دارم تلاش میکنم سیگار رو ترک کنم، یعنی داره هنوز خودش رو با استاندارد قدیمیش تعریف میکنه. یعنی توی ذهنش خودش رو یک فرد سیگاری میبینه که داره با سختی و زحمت سعی میکنه سیگار نکشه.

ولی وقتی تصویر و تصوری که فرد از خودش داره عوض میشه و شخص دیگه خودش رو یک آدم سیگاری نمیبینه، خود به خود اون عادتی که با تصویر شخصی جدیدش متناقضه زندگیشو ترک میکنه، و این ربطی به اراده و تلاش نداره.

اینجا هم مهمه که سیگنال های ذهن ناخودآگاهتون رو جدی بگیرید. اگر میلتون واقعا به سیگار کمتر شده، فقط از روی عادت و سر یه تایم مشخص سیگار نکشید. اگر به صورت ناخودآگاه این تمایل براتون پیش میاد که از دوستا و اقوام سیگاریتون یکم فاصله بگیرید، این موضوع رو هم جدی بگیرید و سعی کنید عملی کنید.

 

رهایی از بیماری ها و کسب سلامتی

سناریوی سوم هم میتونه رهایی از بیماری های ذهنی و جسمی باشه. مثلا افسردگی یا بیماری های مزمن یا تهدید کننده حیات، که در اپیسود های ۱۱ و ۱۲ بهشون اشاره کردیم.

در این مورد هم وقتی تصویر شخصی که می سازید، فردیه که با انرژی و سلامتی کامل داره زندگی میکنه، یعنی ورزش میکنه، با دوستانش ارتباط سالم و سازنده داره و ضمنا آدم شاداب و با انگیزه ایه، بعد از یک مدت برنامه ذهنی شما بازنویسی میشه و میتونه از طریق تغییرات اپی ژنتیک، که در اپیسودهای ۱۱ و ۱۲ در موردشون توضیح دادیم، واقعا جسم شما رو هم تغییر بده، که البته این باید در کنار روش های درمان عملی باشه که پزشکتون بهتون پیشنهاد کرده.

بعد از یک مدت انجام این تکنیک در کنار درمان هایی که پزشک در پیش گرفته، ممکنه پزشکتون از یه جایی تشخیص بده که شما دیگه خوب شدید، یعنی نیازی به ادامه درمان ندارید. این موضوع خیلی وقتا اتفاق میفته.

 

موانع ذهنی در راه موفقیت

در آخرین مبحث امروز، دوست دارم یکم در مورد بلاکر ها یا موانع ذهنی که ممکنه موقع اجرای این تکنیک براتون پیش بیاد صحبت کنم. یه چیزایی که خوبه از قبل در موردشون بدونید و براشون آمادگی داشته باشید.

یه سری از این موانع یا بلاکرها رو با هم مرور می کنیم.

 

مانع اول: تمرکز روی چرایی و چگونگی. اینکه ذهنمون سعی کنه موانع منطقی برامون بتراشه که چرا این تکنیک ممکنه جواب نده. یا اینکه سعی کنه برامون بهانه تراشی کنه، مثلا خیلیا ممکنه فکر کنن من می خوام وزنمو کم کنم، ولی باید برم باشگاه و باشگاها که الان بسته ان.

این نداهای مخالف و بهانه گیر، یکی از موانع ذهنی هستند که باید از قبل براشون آماده باشید. هروقت این افکار رو داشتید، اینطوری تصور کنید که یک قسمت بدبین و غر غروی مغز شما شروع کرده به پر حرفی. اینطور موقع ها، به این نوع افکارتون آگاه بشید، و به اون بخش بهانه گیر ذهنتون بگید متشکریم که به فکرمی، ولی من تا الان به حرفای تو گوش کردم و نتیجه نگرفتم. حالا میخوام یه مدت یه کار جدید رو امتحان کنم.

در مورد چگونگی کارکرد این تکنیک هم نگران نباشید، شما نمی دونید توی ذهن ناخودآگاهتون چه اتفاقاتی داره میفته و مغزتون چطوری داره زندگیتون رو مدیریت میکنه. شما فقط باید راه رو بهش نشون بدید و بعدش یه جورایی از سر راه برید کنار. یعنی تلاش برای آنالیز منطقی این موضوع، فقط میتونه شما رو از رسیدن به نتایج دلخواهتون محروم کنه.

اینطوری با خودتون فکر کنید که من ۲۱ روز یا حتی بهتر، ۹۰ روز، تصویر سازی ذهنی مثبت انجام می دم، و حداقل فایده این موضوع برام اینه که احساس آرامش و احساسات مثبتم خیلی خیلی بیشتر میشه.

 

مانع ذهنی دوم:

بعضیا میگن من قبلا چند بار تلاش کردم، نشد. یا من خیلی راه ها رو امتحان کردم، جواب نداد.

اولا، همونطور که در اپیسود قبلی و اول این اپیسود توضیح دادیم، احتمالا شما قبلا تلاش کردید با خلبان خودکار ذهنتون بجنگید، بدون اینکه برنامه پرواز رو تغییر داده باشید. در این صورت تلاش های شما بی فایده یا موقتی بودن، چون اون خلبان خودکار دوباره بعد از یک مدت شما رو برگردونده به استیت ذهنی و جسمی قبلی خودتون.

دوما، گفتیم که ما یک سروو مکانیزم یا مکانیزم خود تصحیح داریم. مکانیزم خود تصحیح چطوری کار میکنه؟ از طریق دریافت فیدبک منفی.

مثلا یک دستگاه تهویه هوا، فقط وقتی میفهمه که باید روشن بشه و دما رو تنظیم کنه، که دمای هوا با اون چیزی که براش برنامه ریزی شده مطابقت نداشته باشه. یعنی یا سردتر باشه، یا گرم تر.

شکست های موقتی دقیقا مثل همین فیدبک های منفی هستن، که وجودشون برای کارکرد این مکانیزم خود تصحیح ضروریه.

یعنی مثلا اگر شما در مسیر کاهش وزن یا ترک سیگار هستید، و یک روز یه کاری انجام دادید که بر خلاف هدفتونه، ناراحت نشید. بذاریدش به حساب یک انحراف از راه اصلی، که اگر تمرین رو ادامه بدید، مکانیزم خود تصحیحتون اینو میفهمه و سعی میکنه جبرانش کنه.

یادتون باشه که بچه ها ده ها بار زمین میخورن تا بالاخره راه رفتن رو یاد بگیرن. هیچ بچه ای بعد از ۵ بار افتادن نمیگه اوکی دیگه بسه. من دیگه تلاش نمیکنم راه برم. قبلا چند بار امتحان کردم جواب نداده.

پس توی مدت انجام این تکنیک، از یه سری چیزایی که شکست های کوتاه مدت و مقطعی به نظر میرسن ناامید نشید.

اگر هم یک روز یادتون رفت یا نتونستید تمرین ذهنی رو انجام بدید، بازم اشکالی نداره، ولی راز موفقیت اینه که سعی کنید یک بار، هیچوقت تبدیل به دو بار نشه.

 

مانع ذهنی سوم، تلاش برای مقایسه کردن خودتون با دیگرانه.

در این موردم فقط باید بدونید که شما در رقابت با هیچکسی نیستید. شما نه از کسی برترید نه از کسی پایین تر. تنها کسی که باید سعی کنید ازش بهتر باشید، خود دیروزی شماست.

پس یادتون باشه با هر احساس منفی که در طول انجام این تمرین اومد سراغتون، به آروومی مواجه بشید، آنالیزش کنید و بذاریدش کنار.

به اون بخش ایرادگیر ذهنتون یادآوری کنید که توی مدت انجام این تمرینها، نیازی به پیشنهاداتش ندارید.

 

بخش پایانی: به خودتون افتخار کنید

خودتونو بپذیرید، به خودتون افتخار کنید. اصلا اینطوری فکر نکنید که الان یه نقصی دارید که باید برطرفش کنید. واقعیت رو ببینید، اینکه دارید به سمت بهتر شدن پیش می رید.

فکر نکنید کافی نیستید و یه تغییری باید اتفاق بیفته که باعث کامل شدنتون بشه. اینطوری فکر کنید که دوست داشتنی هستید، عالی هستید، و اینکه دارید روی بهبود خودتون کار می کنید با ارزش ترین کار دنیاست.

اگر سوالی در مورد این اپیسود داشتید، یا اگر تکنیک رو اجرا کردید و مشکلی باهاش داشتید از طریق وب سایت آرامش-پادکست.کام ، اپ کست باکس یا صفحه اینستاگرام پادکست آرمش با ما در تماس باشید.

موضوع دیگه ای که می خواستم بگم اینه که متوجه شدم خیلی از عزیزان از پادکست های ما نت برداری میکنن. خبر خوبی که به این عزیزان میتونم بدم اینه که متن کل اپیسودهای پادکست آرامش، توی سایتمون و در پست مربوط به هر اپیسود منتشر میشن، که میتونید به راحتی ازش استفاده کنید.

 

امروز چند تا خواب کست هم منتشر کردیم، که میتونید از طریق اپهای پادگیر، کانال یوتیوب خواب کست، وب سایت خوابکست.کام یا صفحه اینستاگرام خوابکست ازشون استفاده کنید تا راحت تر بخوابید.

در پایان امیدوارم در برنامه ریزی ذهنتون موفق باشید.

من آرش هستم و براتون آرزوی تندرستی و آرامش دارم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *